مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

بیدار نمی شوم دیگر !

وقتی که خوابم برد ...

     مرا ببوس!...

چرا که دیگر ...

با بوسه هایت

عاشق...

نمی شوم!...

 

وقتی که خوابم برد

گریه کن ...

چرا که من دیگر

گریه های مادرم را هم ...

    باور نمی کنم!!!...

نظرات 42 + ارسال نظر
نازنین دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.chert-pert.blogsky.com/

چ بد روزگاری شده....

خندیدن و عاشق شدن فراموش شدند...
گریه ها بی نتیجه ...
دردها بی پاسخ ...

کلبه ی تنهایی من چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

چه گرم نشسته است بوسه هایت بر انجماد لبهام ...
این روزها مرا بیشتر ببوس ؛ که دریافته ام دنیا به هیچ نمی ارزد .....
حالم اصلا خوب نیست..........

ساناز شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://khise-khis.blogsky.com

چه بی انصاف!

الیکو بانو دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com

بگذار تو خوابت ببرد او خیلی کارها دارد برای انجام دادن فارغ از تو

سلام
ممنون که بهم سر زدی
ولی جوابت خالی از جبهه گیری نیست
حق میدم بهت
چون منظورمو نفهمیدی!!!

alireza دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ق.ظ http://lostpsycho.blogsky.com

احساس نمی خوابه!

این من من دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ

گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم
...گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم
اما دلــــــــــی را دفن نکنم
گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم
اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس
...............خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم
با چشمهـــــــــای کور ،‌ اما خوابی را پرپر نکنم
کلاغی باشم که قار قار کنم
پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم

شادی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ب.ظ

دلتنگی ات زمین خشک تابستان را هم خیس کرد؛ آسمان دارد می بارد حوالیِ ما.
خیسم از نبودنت...

اگه نبودن کویر رو سبز کنه ...
بهتره آدم واسه همیشه بره....

کلبه ی تنهایی من یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

کم پیدا شدی!!!

سلام
ممنون که بازم سر زدی
یکم گم شدم به گمانم...!

FarNaZ دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ http://doggish.blogsky.com/

عشق و باورم... ته کشیده اند...
__________
وقتی مردم سیاه بپوش شاید باور کنی که عاشقم بودی

ممنون که سر زدی عزیز...
شاید اون موقع هم باوری نباشه
کسی چه می دونه...!؟

مریم کرمانی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ http://baghegilas.blogfa.com

سلام دوست عزیز
لذت بردم و به روزم خوشحالم میکنی سر بزنی

سلام
از سر زدن به وبلاگ شما و شعرهاتون بسیار لذت برم
سپاس برای حضورتون

کلبه ی تنهایی من یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com/

بازهم قصه ی تکراری گم شدن
منم زیاد گم میشم
خیلی سخته .....
بیا وبم کارت دارم

قوی سفید دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.ghoo10.blogsky.com

سلام
نیستی آقا حامد؟
دلمون واسه شعراتون تنگیده!

سلام
ممنون بابت لطفت عزیز
امروز یا فردا به احتمال فراوان آخرین مطلبم رو بروز کنم

ص.ر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ

فوق العاده بووووووووووووود

سلام
ممنون که سر زدید

ص.ر چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ

« آواز عاشقانه ما در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست



دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست



سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست



ای داد، کس به داغ دل باغ ، دل نداد

ای وای، های های عزا در گلو شکست



آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست



« بادا» مباد گشت و « مبادا» به باد رفت

« آیا» زیاد رفت و « چرا» در گلو شکست



فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست



تا آمدم با تو خداحافظ ی کنم

بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست »

این من من شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ب.ظ

دیگر نه به کوچه می‌مانم و نه به خانه بر می‌گردم .
پاک خسته‌ام از حرف گریه، از خواب آدمی،
دیگر هیچ علاقه‌ای به التفات آینه ندارم
حتی به فهم سکوت، به صحبت سنگ،
به بود، به نبود، به هر چه همین حدود،
فقط می‌خواهم کمی بخوابم

باران دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

باد که می آید

خاک نشسته برصندلی بلند می شود

می چرخد در اتاق

دراز می کشد کنار زن .

فکر می کند

به روزهایی که لب داشت ...

سلام باران عزیز
مثل همیشه تامل بر انگیز و عالی
ممنون که بعد از مدتها هنوز فراموش نشدم...
سپاس

فرشید سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://blogina.blogsky.com/

سلام
ممنون از حضورت
حتما میخونم وبلاگت رو :-)

این من من جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:36 ب.ظ

تو رفته ای و راه ها را
برف پوشانده است،
باید به کومه ء کلمات خودم برگردم.
ماهی ،... علف ، آفتاب ، پرنده،
سنگ ، ستاره ، انتظار ، رود.
و من
همه
هرچه
هرچه که هست،
همه ء ما
فقط حسرت ِ بی پایان ِ یک اتفاق ِ ساده ایم،
که جهان را بی جهت
جور ِ عجیبی
جدی گرفته ایم.

( بگذار اینجا
یک ستاره بگذارم،
حرفم ادامه دارد.)

*

فراموشی
فراموشی
فقط فراموشی
سرآغاز ِ سعادت آدمی ست !

کلبه ی تنهایی من چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

کجایی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زیر سایتون...!
شما خوبی عروس خانوم؟

کلبه ی تنهایی من یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

الحمداله خوبیم خدا رو شکر
شما چه خبر؟

منم خوبم
شکر ...

Mary یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.mary66.blogsky.com

سلام
نجات تخم مرغ یه مسابقه است که در اون شما باید سازه ای طراحی کنید که تخم مرغ داخل اون قرار می گیره و از ارتفاعی سقوط می کنه. رقابت سر اینه که تخم مرغ داخل سازه نشکنه.
حالا اینکه سازه چطور باشه و چقدر وزنش باشه و ارتفاع پرتاب جزو قوانین مسابقس که متغیره!
عکسای مربوط به این مسابقه رو میتونید از گوگل ببینید.
مسابقه پرهیجان و جالبیه. هم از نظر فکری- علمی هم از نظر سرگرمی...
امتیازاتشم جالبه! بستگی به سالم بودن تخم مرغ داره که بعد از سقوط هست.

سلام
ممنون برای توضیح کاملتون
سپاس

Mary سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://www.mary66.blogsky.com

سلام گلم
آ1پم
دوست داشتی تشریف بیار. خوشحال میشم...
راستی بخش نظرات شما چرا شکلک نداره!!!!

سلام
ممنون که سر زدید
راستش من خیلی اهل شکلک و زیبایی صفحه نیستم
فحوا برام مهمتره....
مطلبتون رو خوندم
به این امید که
دوست واقعی باشید برای دوستانتون

بهناز سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

نمی‌دانم از دلتنگی عاشق‌ترم
یا از عاشقی
دلتنگ‌تر!
... ...
فقط می‌دانم
در آغوش منی
بی آنکه باشی
و رفته‌ای
بی آنکه نباشی...

نوید دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ب.ظ

اما درست در آخرین دقیقه ی بی باور
تنها به اعتمادِ اسم تو
من
از نو زاده می شوم.

درود بر نوید عزیز
ممنون که بازم بهم سر زدی رفیق

حسام محمدی چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://www.ghalameorian.blogfa.com

سلام دوست عزیز
با وبلاگ"قلم عریان" در نخستین پایتخت ایران زمین- همدان- به "مکتب ادبی اصالت کلمه" و دوستان "عریانیست" پیوستم.
منتظر حضور و نقد و نظرات شما هستم.
با سپاس

کلبه ی تنهایی من یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

میدونی که ۴ ماهه آپ نکردی؟

سلام عزیز.......
قصد توبه شکستن ندارم واگرنه حتما می نوشتم...
آسوده باش...
حالم خوب است....
فقط در حیرتم از چه هوای رفتن به جایی دور...
هی دل بی قرارم را پی آن پرنده می خواند...
ممنونم که حواست هست....
سپاس

رضا ی نگین بی همتا چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ

پاسخی به پاسخت برای کلبه تنهایی من...
شاید آن پرنده هم دلش هوایی تو باشد....
حسهای دو طرفه بالهای پهناوری دارند....

مهم نیس ! شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ

از چی توبه کردی؟

از خودت؟

از عشق؟

از شعر؟

از دوس داشتن؟

از خودت؟

از پناهی؟

از صالحی؟

از خودت؟

از دنیای خیال؟

از چی؟

از خودت؟


از دنیا؟

سلام ....
خداحافظ ...
چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید ...


هی ساده، ساده از پس آستین گریه گمان می کنند آسمان فردا صاف و هوای رفتن ما آفتابی است ....

و حالا تو ای عزیز بی نام....


شاد زی و دیر زی...
حرفی برای آدمای بی نام ندارم

احساس یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ http://WWW.ARAMESHBALABKHAND.BLOGFA.COM

خداحافظ

- است -

تا همیشه



رضا ی نگین بی همتا دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ

عین
جانشین ِ الف خواهد شد
شین را
در پرده ی ِ پلک های ِ خود نهان کرده ام
و قاف
... سرآغاز ِ الفبای ِ آدمی ست
سلام بر همین سه حرف ِ ساده
که همه چیز را از من گرفت
تا شاعرترین ترانه خوان ِ زمین شوم
"علی صاحی"

باران یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ

یادم تو را فراموش...

س ل ا م!

ساناز شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ق.ظ

برای تبریک سال نو اومدم ... نبودی!

بیژن شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ

سلام دوست خوبم!

شعرت مثل همیشه زیبا
و تاثیرگذار بود. گفتم یادی از
دوره دوستی های ساده کنم ...


به نظر من نوشتن یا ننوشتن، مساله این نیست!
اگه این بود حتماً بزرگایی مثل شکسپیر می گفتن...

ولی خوب منم یه شعار دارم
اگر تمام راه ها به روی تو بسته شد
اما مسیر تفکر برای انسان همیشه بازه ...

سال نو رو هم بهت تبریک می گم! موفق باشی

کلبه ی تنهایی من دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

سلام آقا حامد :))

سلام...
چطوری خواهر:)
همسرت چطوره؟
زندگی بهتر شده آیا؟

کلبه ی تنهایی من دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ق.ظ http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com

خوبم خداروشکر
مرسی اونم خوبه
زندگی هم خوبه
شما چطوری؟
خوبی؟
حیف نیست استعداد به این قشنگی رو داری کور میکنی؟
آخه این چه توبه ای بود؟
اینجور توبه ها رو باید شکست
دوباره شروع کن
توی یه وب دیگه تا همینجا
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
مراقب خودت باش
بدجوری خاموشیا ؛))
باااااااااای

خدارو شکر که اوضاع به کامه
منم خوبم و همه چی آرومه...

نانوشته زیاد دارم اما...
واقعا سیاه و غمگین نوشتن کافیه اگه شعر روشنی اومد در خدمتتون هستم.
ممنون بابت تعریفت.

کلبه ی تنهایی من پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ق.ظ

آخه بیشتر شعرا سیاه و غمگینن و چون از دل بلند میشن به دل هم میشینن من که خیلی دوست دارم شعراتو و دوست دارم بازم بنویسی چه سیاه و غمگین چه روشن و شاد
من که غمگینا رو بیشتر دوست دارم

مهدی پسر عمه جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام حامد جان چطوری عزیز دیگه خبری ازت نیست خب البته کاملا مشخصه خیلی خوشحالم که این اتفاق خوشایند باعٍث شدکه دیگه سیاه ننویسی البته یه اتفاق بدم افتاد که دیگه هیچی نمی نویسی یه بار دیگه بهت تبریک می گم و امیدوارم با شعرای جدیدو رنگیت برگردی راستی من مدتی وبلاگی بر پا کردم خوشحال می شم نظرتو بدونم ابایی ندارم حتی اگه بگی کس شعر بود.

درود بر داش مهدی گلم
آقا می خوام بنویسم دوباره...
وبلاگتم می خونم نظر می دم مهدی جون تو فقط ادامه بده کم کم خودش جون می گیره

نوید پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ب.ظ

شبی در پس تنهایی باد
بارانی منتظر آمدنت ابرها را می شمارد
روشنی همیشگی در پی آن ابر پنهان است

سمیرا پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ب.ظ

صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی

شاهین شکیبا شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ http://www.khotot.blogfa.com

با نخستین سلام امیدوارم که دعوت من رو برای خوندن یه شعر طولانی بپذیرید . امیدوارم که با "حرف زدن با یکدیگر" یه پنجره ی تازه رو ، رو به افق های سخاوتمند شعر باز کنیم .
با احترام/شاهین شکیبا
[گل]

باران سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ق.ظ

از این سکوت بیزارم...
سلام...
به کوری چشم همه خداحافظی ها!

بهنازجعفری چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.mita2.blogfa.com

سلام

با احترام دعوتید به غزل

کرم نماوفرودآ...........[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد