مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

نامه دوم ...

سلام

حالم خوب است ...

چون تا رسیدن به تو

فقط ، بیست و هشت روز باقی است

تا فردا و نامهُ سوم ...

از روزهامان نگهداری کن ...

فردا سومین برگ از این دفتر را

صبح اول وقت ...

به سویت روانه می کنم ...

نامه اول ...

سلام ....

امروز ...

دفتری خریده ام، سی روزه ...!

و هر روز نامه ای به سویت می فرستم

تا تمام برگهای این دفتر...

یک به یک

برای رسیدن به فصلی تازه

تمام شوند

و جای خود را به دفتری ناتمام دهند ...

این نامهُ اول است

و از حالا ...

فقط بیست و نه نامهُ دیگر باقیست...!