مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

با تو ....

حالا باز هم در نوسان این همه شادی و غم

باز هم ....

با تو خوشم

با من باش که قلب مهربانت

که دستان گرمت

امیدِ به فردا را برایم رقم زده است

بگذار با تو باشم و

در کنار تو

بر ساحل نرم دریا قدم بزنیم و

از زیبایی و دریا ...

از نور و روشنی ...

از آینده ای سپید ...

از هر چه تو می خواهی ...

از هر چه ما می خواهیم

صحبت کنیم و...

دست در دستان هم

به زندگی لبخند بزنیم.