مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

همیشه اینجایی!

حالا که اینجایی

بن بست دلم باز ....

شب سفر بی مه ...

دلم به مهمانی لبخند و بوسه رفته است

حالا که اینجایی

از شب نمی ترسم

هر صبح بیداری

از روز می ترسم ....!

حالا که اینجایی

بی طعنه ، بی لکنت

بی مرز می خندم

حالا که اینجایی

حالا که اینجایی ....!؟

آه که طوفان رویا ....

توهم و خیال ....

چه ها که نمی کند ؟!

حالا که اینجایی !!!

نه ...

نه ، تو اینجا نیستی .... !

هه ...