حالا که اینجایی
بن بست دلم باز ....
شب سفر بی مه ...
دلم به مهمانی لبخند و بوسه رفته است
حالا که اینجایی
از شب نمی ترسم
هر صبح بیداری
از روز می ترسم ....!
حالا که اینجایی
بی طعنه ، بی لکنت
بی مرز می خندم
حالا که اینجایی
حالا که اینجایی ....!؟
آه که طوفان رویا ....
توهم و خیال ....
چه ها که نمی کند ؟!
حالا که اینجایی !!!
نه ...
نه ، تو اینجا نیستی .... !
هه ...
حالا که اینجایی واقعیت از پس رویا بر نمی آید... تو اینجایی!
سلام عزیز
امروز بهت سر زدم ولی متاسفانه صفحه نظر دهی باز نمی شد .
ممنونم که بازم منو خوندی.
سلام مهربان من
صبحتون بخیر
باور نمی کنید چقدر خوشحالم که اومدید
دوست دارم همیشه باشی
راستی به لینکم اضافه خواهی شد
ولی خوشحالم کردی که اومدی
مهربان من
بازم منتظرتم
سلام مهربان من
منتظرتم به روزم
هر چه سریعت بیا
س ل ا م ...
خوبی؟
سربازی ت تمام شد؟
سلام باران عزیز
نه ۴۹ روز مونده.توچی خوبی؟ درست تموم نشد؟
ممنون که منو فراموش نکردی
التماست نمیکنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی اواز های من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه ای کنار فانوس نفس های من ارام بگیر
سلام
بسیار ...
دلنشین و گیرا بود
و زیبایی شعر اون جایی بود
که توی یک جمله شعر تبدیل می شه
به روایتی که برای مخاطب شعر آشناست ...
تاثیر بمانی به خوبی توی این شعر دیده می شه
و البته یه کمی هم از ردپای بینش پژوه رو می شه دید
ترانه سراهایی که سبک جدیدی رو توی ادبیاتمون به وجود آوردن
...........
چون برگ گل در بسترم، می گسترانی بوی خود
من را نوازش می کنی، بر مهربان زانوی خود
آسیمه می خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجای؟ تنها نرو من را ببر
............
درود بر بیژن عزیزم
ممنون که بازم برام وقت گذاشتی رفیق
سپاس
سلام
من اینجام چه بخوای چه نخوای!!!
خوندمت و همین که می نویسی و نوشته هات رو به اشتراک میذاری خیلی خوشحالم می کنه.
شاد باشی.
توهم و خیال ...
چه ها که نمی کند ؟!
نه ...
نه ، تو اینجا نیستی ...!
هه ...
وقتی که بامدادان
مهر سپهر-جلوه گری را
آغاز می کند-
وقتی که مهر-پلک گران بار خواب را-
با ناز و با کرشمه ز هم باز می کند
آنگه ستاره ی سحری-
در سپیده دم-
خاموش می شود...
سلام مهربان
آقای رضائی خوبی
از انجمن چه خبر
روبه راهه
ممنونم که گهگداری بهم سر می زنی
راستی لینکتون کردم
سلام
مهربان من
خوبی
ممنونم که به فکر آپ کردنمی
من چند وقتی است که از وبم به دورم
و امروز گذری یه سر زدم
و خوشحالم کردی
تو و بقیه دوستان
خوبم
ولی من همیشه منتظرتونم
گل من
سلام مهربان من
خوبی
رضائی گل
ببخش نبودم
دیگه کم میام
ولی دلیل بر فراموشی نیست ...
منتظرتونم
سلام عزیز
من کماکان به شما سر می زنم
به امید اینکه با مطلبی جدید بروز شی.
همیشه سید علی صالحی بهم آرامش میده
در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
سلام حامدجان
تغییراتم رو باید از درون شروع کنم ... از درون.
شاد باش!
تموم شدی ؟
سلام تینا
نه فکر نمی کنم....
اسمش این نیست!
گمان می کنم تیره نوشتن بسه دیگه...
این و همه بلدن!
احتمال اینکه مدتی ننویسم فراوونه با اینکه کار واسه گذاشتن دارم....
به نظر منم دیگه تیره زندگی کردن بسه دیگه ُ، این راحت ترین نوع زندگیه .
تیرگی بسه ...
سلام شما زیبا می نویسید
و ما هم شما را با افتخار لینک کردیم
شما هم اگه دوست داستید ما رو لینک کنید
سلام.......
خیلی خوشم اومد.....
سلام....
خوشم اومد از نظرت.
اما دورنگری و نگاه کردن به پایان هر راه باعث میشه راهو اشتباه نریو درست انتخاب کنی.
درسته؟
هوس کرده ام
زنگ در تمام دفاتر قبول آگهی رو بزنم
.
.
.
.
نه برای پیدا کردن تو
برای اینکه برات پیام تبریک با فونت درشت چاپ کنن
آخه میخوام برم گم شم!!!!!!!!!!!!!!![نیشخند]
سلام مهربان
خوبی؟
بازم لذت بردم مانا باشی ...
سلام مهوش عزیز
ممنون که هنوز فراموشم نکردی.
خوشحالم که باز هم مینویسی
شاخ باشی
باید از تو پیامبر بشوم
که بگیرم کمی هوایت را
قدر یعنی دوباره نازل کن
روی هر شانه آیه هایت را
……………..شاید امشب مرا صدا بکنی
مثل دیوانه ها شدم انگار
گاه هی بی دلیل می خندم
تو فقط رد شو از خیال من
جای پایت دخیل می بندم
……………..حاجتم را اگر روا بکنی
خواستم از همه جدا بشوم
که تو در خاطرم بمانی وبعد
نذر کردی اگر مرا بکشی
توی گوشم غزل بخوانی وبعد
……………..باید این نذر را ادا بکنی
من برای تو چارپاره شدم
این خود زندگیست می فهمی
بعد تو سهم مردم دنیا
فقط آشفتگی است می فهمی
……………..گیس ها را اگر رها بکنی
شب نگاهم که می کنی انگار
توی چشمم چراغ می افتد
آخرش من برات می میرم
صبر کن اتفاق می افتد
……………..توی شعرم که پا به پا بکنی
حس خوبیست این که در شبهات
من به جای عروسکت باشم
بچگی هات را به من بدهی
من فقط بادبادکت باشم
……………..که مرا از سرت هوا بکنی
رفتی اما قبول کن در من
شعر با تو همیشه پا بر جاست
حال من را ببین و باور کن
داغ تو روی سینه ام پیداست
……………..دکمه های مرا که وا بکنی
( حسام بهرامی)
نیستی ...
هستی ...
...
من چشم براهم ...
سلام مهربان
بازم لذت بردم
مانا باشی
گل من
کاش به روز می شدی لااقل!