مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

عروسیت مبارک...!

 

خبر رفتنت ....

قلم را پر توان می کند

تا نامه ای دیگر ....

نامه خداحافظی را پس از درود واپسین

به سویت پست کنم

شب یلدا نزدیک است

دوباره روزهای خوب و بی بازگشت آن روزها

برایم زنده می شود

آه یلدای بی پایان ِمن

کاش پایان نمی یافتی

تا من آن روز های زیبا را به گور نمی بردم

کاش تا آخر این قصه ...

این عمر ، با من می ماندی....

تا روز های خوبم تمامی نیابد

آه یلدای عزیز ِمن

اگر می ماندی ....

او هنوز در آغوشم بود و

در آن پستوی اضطراب

هنوز لبهامان داغ ِبوسه بود

هنوز عاشق بودم و

دنیای مرده را زیبا می دیدم

آه یلدای من

دوباره می آیی و خروارها خاطره و یاد ِرفته

را بر دوش ِخسته ام می گذاری و می روی

ولی خدا را .....

امسال زود برو

زودتر از همیشه

دیگر توان مرورم نیست

امشب.............!

به بلندای تمام یلداهای گذشته و نیامده ......

خسته ام..... .