به ن.... که آرامش روزهای زمستان و کابوس شبهای یلدایم از آن اوست....!
یلدا شِکوه خواهد ماند
چون بغضی ناتمام
بر تبسم همیشه زیبای تو
که محو می کرد جان بی پناه مرا
در آن آغوش بی دریغ .....!
یلدا هر شبم شد
پس از آن شب بارانی
که به دوشیزگی ، خدایی
غرق در جانت کرد مرا.....!
سال مرگِ یلدایم
دوباره بر سر رسید زنگار بی جان این بی خانه ....
ورق می خورد
و من هنوز نخوابیده ام
هنوز بیدارم
هنوز به دار ، ام
آه که این شب را
صبحی باید است ......!
...نانوشته نوشتیم
رنج درون را
چرا که گه گاه سکوت
خود بزرگترین فریاد است!
من میدونم جای نقطه ها چیه بگم؟
پر کن.....................!
.......................................