گوش کن....
صدایی به گوشت نمی رسد؟!
این صدا هر شب و روز....
هر لحظه در گوش من است .
صدای پای مردی خسته که به خانه نمی رسد !
مردی که گم شده
مردی که به تمامی درمانده، مرده ......
حالا آنقدر دیر شده ....
که بودنت مرهمی نمی شود .
حالا آنقدرها گذشته که ....
آمد و نیامدت فرقی برایم نمی کند
آه ،خدایا .........
لعنت بر این خاک
که مردمانش من و تو باشیم !
لعنت.....
متاسفم که نگاهت اینقدر تلخ شده
ولی زندگی همین چند روزه به قول شاعر
پنجره ای دگر بگشا
رنگ رنگ رنگی جهان تماشا کن
سلام خوبید؟
منو یادتون هست؟ قطعا نه!
خوشحالم که هنوز می نویسید. و البته خیلی تغییر کرده نوع نوشتنتون.
موفق باشید.حالا که هستم بازم می خونم.
من حافظم خیلی خوبه که ای کاش نبود !
شما کسی هستید که از من خواستید نظرات خصوصی فعال کنم و باعث ناراحتی تون شدم!
راستی سلام دوست من.ممنونم که بازم بهم سر زدی.
طفلک این خاک ِ زبان بسته ی بی گناه!
لعنت لایق ِ من و توست رفیق
کسی چه می داند توی دل ِ این خاک چه می گذرد!؟
سلام
ممنون که نظر دادی ولی یکم نگاهت بچه گانه بود.
باز هم ممنون.
س ل ا م
.
.
.
حالا
تو مرد خستهای هستی...
در بارانها میدوی و
نمیدانی
خشم یک طپانچهی خیس
دیگر به هیچ دردی نمیخورد.
سلام حامد جان، خوشحالم که هنوز این وبلاگ رو آپدیت می کنی، ولی با لعنت موافق نیستم، سراپا آنچه را که هست ببین، صبح را باور کن !
سلام رضا جان
دلم برات تنگ شده رفیق
مرسی که بهم سرزدی.
به خدا من اونجور که فکر می کنی لعنت نگفتم
شاید یه استعاره بوده....
به امید دیدار
سلام ۴ساعت پیش باهم بودم من اومم خونه از اینکه وقتتو واسم گذاشتی مرسی بین تو و همه خیلی فرقه سالار