در همین کوچه بود
در همین ساعت ، همین دقیقه
که ناباورانه حرفانت را به گوش نشستم
در همین گیر و دار غریب
باورت نکردم که می روی
تا پایان کوچه ، تا آن پیچ مرگ ...
دستانم به سوی تو بود و برنگشتی ... !
تا هنوز هم باورم نشود
کلامت ، لبخندت ، سوگندت ...
از کجا آمده بود که به بادی نه تند .....
تا نمی دانم آن کجا پر گشود !
آه روزگار تیره و نامراد
به نامرادیت ، نا مردیت ...
لطفی به من بکن
مردانگی بکن
من را به گور ببر !
س ل ا م
.
.
.
همه ی پست هات رو خوندم
اگه بخای میتونم رو تک تکشون نظرم رو بذارم
اما اگه بخام اینجا همه اش رو بیارم میگم
آه!
سلام عزیز
این بزرگترین لطفی بود که می شد به من کرد.ممنون که همشو خوندی.
چقدر سر سنگین شده ای؟
به روزم.
س ل ا م
.
.
.
به خدا من کاری نکرده ام
فقط لای نامه هایی به او
گلبرگ تازه ای کنار میبوسمت جا نهاده ام و
بسیار گریسته ام
سلام باران عزیز
وقتی از صالحی گفتی خیلی خوش حالم کردی.ممنونم ازت
دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خستم بیا برویم....
بازم ممنونم.
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خیلی باحال بید
یهنی بید خوب
یهنی نه منظورم یعنی بود !!!!
سلام عزیز
لطف کردی سر زدی.ممنونم
اگه دوست داشت نمیرفت اونکه رفته
س ل ا م
.
.
.
گفتم برای من از عاشقی بگو
.............................رفت...