مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

عادت می کنم !

می دانم که

چوب خار دار و کلفت زندهی

جز آستان مقعدم

مفری نمی یابد

ولی افسوسم بر این است که چرا

بر این آگاهی .....

عادت نمی کنم.

دلم ترک خورده و زخمی آشنا....

خاطرهُ گند روز ها و سالهای دور را

به یادم می آورد

آری در این زمان...

من در،مانده ام به تمامی

و معمایی سخت

بر گرده ام سنگینی می کند

در این اندیشه ام که

به کدام نفرین دچار شده ام

کدام تند باد بلا مرا با خود و

به کجا می برد!!؟

با خود در این اندیشه ام که

من ِ خسته ، من ِ زخمی ، من ِ ساده

از چه رو......

عادت نکرده ام بر این شب تیره !

این شب تیره را که مجالی برای روشنی نیست

اگر هم که باشد خود میلی بر ، برآمدن ندارد.

من ِ ساده که می دانم ، معنای از پیشت می روم

رفتن به سوی دیگریست !

پس....

پس این همه افسوس برای چیست ؟!

حالا دیگر مردی که نمی خندد

خسته و بی جان ،

به معنای عادت می اندیشد.!

دشنام های دنیا را عادی خواهد دید!

وبه چوب کلفت و خاردار.....

عشق خواهد ورزید!

 خواهی دید!

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
فرانچسکو سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:14 ب.ظ http://parsicloob.blogsky.com

سلام
منم جشن تولد گل و بلبل رو به شما و رفیقتون تبریک میگم
تا باشه از این سرمستی و عشق و شور جوونی باشه جگرم.
بای

یکی مثه همه دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ب.ظ

عادت می کنی؟

نه

عادت= مرگ

ابوالفضل چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:49 ق.ظ http://vataneman.blogsky.com

سلام
من دو تا وبلاگ دارم که اگه اون ها رو لینک کنی من هم توی هر دو وبلاگ لینک وبلاگت رو قرار می دم:
http://vataneman.blogsky.com
باعنوان:
۩ پشیمون میشی اگه به ما سر نزنی ۩

http://iraneaziz.blogsky.com
با عنوان:
۩ حماقت نکن !! بیا پیش ما ۩

اگه لینک کردی تو قسمت نظرات پیام بذار
به امید لینک کردن شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد