مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

تقدیم به علی رشوند به واسطه یک دهه با هم بودنمان

امشب منم که خواهم خواند

با دو تنبوشه در گلو!

امشب زمان را به استغاثه می کشم

امشب سکوت را خواهم شکست

و در جشن تولدت

نه به رسم عادت معهود ،

خواهم خندید .

آری عزیزکم ، خواهم رقصید با تنها همدم تنهاییم

باله ، خواهم رقصید با پیام !

امشب زمین را به لرزه در خواهیم آورد !

خواهی دید

امشب من و پیام ،

در طعنه به دختران با کلاس !

که فقط یک دانه گوجه سبز می خورند!

موز خواهیم خورد ،

من 7 و پیام 8 تا !

امشب بهار را خواهم دید ،

با شکوفه ای جدید ، مست و شادان

با نیشی تا بنا گوش رسیده !

امشب از هیچ آدم متدیوثی خبری نیست ! حتما" !!

دوستان را گفته ای که دیگر آیدا نمی دهی!؟

برای من دو" نون مون" آماده کن

در یکی توت فرنگی ، موز ، عسل ، خامه لا به لا

و دیگری گوشت و سیرابی !

فقط خدا را !

به لولیان مستِ دست در شرت بگو

غذاها را شلخته بخورند تا چیزی گیر خوشه چین ها بیاید !

می دانی که رسم رفاقت نیست ،

برادر حمیدرضا را فراموش کردن !

لولیان را بگو جرعه ای ویسکی نیز برای او کنار بگذارند ،

حالا او هم مثل ما بزرگ شده ! عاقل شده !

امشب من و پیام سلامتیت را دعا خواهیم کرد .

بهترین دوستانت سالهاست که 

دیگر سیگار نمی کشند

پس تو هم دیگر نکش ، -ُ - کش

امشب دوستیمان را پاس خواهیم داشت

و برای یکسال به آینده نزدیکتر شدنت

دست خواهیم زد .

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی رشونذ یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ب.ظ

سپاس هستی را که هستیم تا نقشینه برنیم بر تن این تخاه خارای زندمانی.
و پاس بداریم تمام موز خوردن ها و گوجه سبز خوردن ها را.
زنده بمانم ۸۸ دیگری رقم خواهیم ردن

ان شالله علی جون.اما اگه بتونم این خدمت رو بپیچونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد