زنگ می زنند!؟
خوب پنجره که باز است،
نگاهی به بیرون بینداز
زنگ می زنند!؟
گیج و منگ کمد را زیر و رو می کنم
تا لباسی بپوشم
و کلافه می شوم که نوای نواختن زنگ آشناست
هنوز زنگ می زنند!؟
بی دلیل اتاق را آب و جارو می کنم
و عکس واژگون بر طاقچه را سر پا می کنم
شاید که....
....................................
در باز می شود
می شتابم به سوی در
هه....
یادم رفته بود که مادرم هر سه شنبه به دیدنم می آید.
کوچه ریخت در خیابان
ومن تور را گم کردم.