دیگر سراغت را از درخت بی قرار قرارهامان نخواهم گرفت
دیگر انتهای کوچه ات با می دانم نیامدنت نخواهم ایستاد
چیزی نمانده است
حالا می روم
تا تمام نامه هایت را پاره کنم
تا تمام عکس هایت را بسوزانم
تا یادگاریت،آن انگشتری عقیق را از پنجرهُ اتاق بیرون بیندازم
ولی آخر....
با خاطره چه کنم بانو؟
راستی بانو
خانه ات را که عوض نکرده ای؟
آیا هنوز آن روسری آبی را به سر می کنی؟
با روزها چه می کنی؟
موهایت هنوز سوی نسیم شمال را دارند؟
راستی بانو
هنوز یادم می کنی؟
.............................................................
آه بانو....
نمی دانم از چه
ولی تا دیر نشده
نامه هایت را خواهم چسباند،
آتش را خاموش می کنم،
دارم به کوچه می روم.....
سلام حامد جان
استعداد خوبی تو سپید داری ، یه نکته که میتونم بهت بگم اینه که کمتر از فعل استفاده کنی
به عنوان مثال :
حالا میروم
تا تمام نامه هایت را پاره کنم
تا تمام عکس هایت را
..
اینجوری با حذف سوزاندن اجازه میدی که مخاطب خودش تصمیم بگیره که جای فعل چی بزاره .. میتونه سوزاندن ، پاره کردن ، دور انداختن و خیلی چیزهای دیگه باشه
.
.
لازم نیست آن انگشتری عقیق حتما یادگاری باشه واینکه چه بلایی سرش میاری ؛(- و آن انگشتری عقیق ... ) به جای اون سطر و اون حمه کلمه و توضیح اضافی میتونه کارآمد تر باشه
همچنین سطرهایی هستن که حذفشون اصلا به کار صدمه نمیزنه این گونه سطرها هیچ کمکی به کار نمیکنن و نکته ی شاعرانه ای هم ندارن که وجودشون واجب باشه
مثل :
با خاطره چه کنم بانو ؟!
..
وا قعا توضیح اضافه ست تازه اگه حذفش کنی مخاطب یه دفه به این سطر بر خورد میکنه :
راستی بانو !
به قول معروف گوشاش تیز میشه و اثر این جمله هم اگه سطر قبلش حذف بشه بیشتر میشه
.
.
خانه ات را عوض نکرده ای ؟
..
استفاده از سطر های شاعرانه میتونه به کارت کمک کنه سطر بالا اینطور نیست حذفشم چیزی از کار کم نمیکنه اما تو سطر بعد خوبه روسری آبی میتونه نشانه ی خوبی از خیلی چیزا باشه ، میتونی یا پس پیش کردن چند کلمه شکل بهتری هم به این جمله بدی
با روزها چه میکنی ؟
موهایت....... ؟
....؟
این همه سوال اضافه ؟ برای چی ؟
جز سطری که در مورد موها که میشه بهتر نوشت باقی اضافه ست :؛ اینکه میگم اضافه ست به این معنی هستش که نه کمکی به کار میکنه نه شاعرانگی داره ؛
در قسمت دوم
(ولی) اضاف ست
اینجوری بهتر میشه
آه بانو ... !
تا دیر نشده نامه هایت را خواهم چسباند
دارم به کوچه میروم ...
همین چند سطر برای اینکه ذهن مخاطبو در گیر کنه کافیه
میبخشید که اینجوری تو برخورد اول نقد کردم
اون حرفی که بهت زدمو حتما جدی بگیر
جلسات شعر خیلی کمکت میکنه
پیروز باشی
۰۹۳۶۳۷۷۸۹۹۷ اینم شماره ی منه ؛
گاهی وقتها
خورشید را قربانی
و شب را در آغوش میکشم
شاید ستاره ام را
در آسمان
ببینی
سلام مهدی جان.خیلی ممنونم که اینهمه وقت گداشتی و نظر دادی.نکات خوبی بود.شعری که نظر دادی دومین شعرم بوده و شاید تقلید زیادی توشه.دلم می خواست که برای جدیدا هم نظر بدی که به دیدار حضوری میذارم.باز هم ممنونم
راستس حامد الان پست قبلیتم خوندم خیلی عالی بود
اینکه میگم عالی نسبت به این پستا
جای نقد داره ، کاش میشد یه جوری حضوری با هم حرف میزدیم در موردش
خیلی بهتر از این پست بود ، البته چند جا میشد بهتر کار کرد
چگونه بدرقه ات را نبارم
حالا که رفته ای از این حوالی همیشه صبور
سفر به سلامت مانا
امید عافیتی نیست.